BEING WITH YOU EP 1


ss501_story

چرا چرا من نمی تونم مگه من چیم با بقیه فرق می کنه؟چرا نمی زارید با میل خودم زندگی کنم ؟چرا نمی زارید با تنها عشق زندگیم باشم؟

پدر:اروم باش تا دلایلمونو بهت بگیم

بفرما من سرو پاگوشم

مادرم:دخترم ببین ما خوبی تو رو می خوای نمی خوایم در اینده بدبخت شی!

چی اینکه من با عشق زندگیم باشم بدبختیه؟

پدر:نه اما در صورتی که شما ها به هم بخورید

مادر:راست می گه الان خواهراتو نگاه کن مگه اونا گفتن ما یه نفرو دوست داریم می خوایم باهشون باشیم ما چیزی گفتیم؟

خوب پس چرا الان مخالفت می کنید؟

مادر:ببین عزیزم شما ها  از هیچ نظر بهم نمی خورید!

چی مون به هم نمی خوره؟

پدر:اینکه شما با هم 11 سال اختلاف سنی داری این از همه چیز مهم تره!

خوب مگه نباید اخلاف سنی وجود داشته باشه؟!هان؟یه مثال اوا مگه با کیو 1یا 2 سال اختلاف سنی ندارن یا سمیرا با هیون جونگ که 4 سال اختلاف سنی دارن.مونا چی مونا هم با یونگ سنگ 3سال ازم بگم؟!

مادر:چی رو با چی مقایسه می کنی 3-4سالو با 11 سال مقایسه می کنی؟

پدر:تازه فقط این نیست تو هنوز بچه ای 19 سالت بیشتر نیست دیگه اینو نمی تونی مقایسه کنی که می تونی؟

مادر:همه خواهرت تو 25-26سالگی ازدواج کردن!

خوب اونا حتما تا اون موقع عاشق نشده بودن

پدر:ببین کیانا عزیزم تو کوچیک ترین دخترمونی ما هم نمی خوای زندگیت طباه شه می خوای مثل خواهرت یه زندگی موفق داشته باشی همین یه همسر خوب تحصیلات خوب که همون موقع مونا و یونگ سنگ با هم از در اومدن تو

مونا:باز چی شده؟نکنه باز سر جونگ مین دعواتون شده؟

یونگ سنگ:ما جونگ مینو می شناسیم پسر خوبی می تونه کیانا رو خوشبخت کنه(اینو نگاه!کی به تو گفته تو مسائل خانوادگی دخالت کن؟!)

پدر:اون که پسر خوبیه شکی نیست ولی اخه یه سری مشکلات هست

کیانا:می دونید چیه اصلا ولش کنید!شما  دوتا هم مرسی واسه طرفداریتون!بابا مامان شما هم بفرمایید به داماداتو برسید اصلا هم یه دو دقیقه به من فکر نکنید!بعد سریع از پله ها رفتم بالا رفتم تو اتاقم نشستم کنار پنجره و........

فلش بک(یک سال قبل):

عاطفه:دیونه شدی دختر؟واسه می خوای خودکشی کنی؟!

کیانا:اره دیونه شدم!دیونه شدم از این زندگی از این خانواده از این پدر مادری که اصلا نمی تونن درکم کنن!

عاطفه:بابا اخه این که دلیلی واسه خودکشی نیست یه ذره عاقلانه فکر کن

کیانا:من فکرامو کردم هیچ کسم جلو دارم نیست فقط خواست که به تو بهترین دوستم بگم و ازت خداحافظی کنم!

عاطفه:پاک زده به سرت!نمی تونی این کارو بکنی

کیانا:چرا نمی شه؟هان؟در هر حال من قصد این کارو دارم!یه راهیم پیدا کردم که هیچ کس نمی فهمه که خودکشی کرد!

عاطفه:تو چرا امروز اینطوری شدی؟اصلا به فکر بقیه نیستی؟فکر اون راننده؟

کیانا:چه کنم؟مجبورم!

عاطفه:کیانا!تو دیونه شدی نه؟

کیانا:گفتم که اره پس بزار این کارو بکنم پس به هیچ کسم نگو!

شب همون روز:

تو پیدا رو های یکی از شلوغ ترین خیابونای سئول وایساده بودم دیگه واقعا تو اجرای این تصمیمم مصمم مصمم بود پس شروع کردم به قدم گذاشتن به خیابون

کمی اون ورتر:

اه نگاه کنید این دختره دیونست چرا داره از تو خیابون رد میشه؟الان یه ماشینی چیزی بهش می زنه ها!

غلط نکنم قصد خودکشی داره ها

نه بابا!

کیانا:

دیگه کم کم به وسطای خیابون رسیده بودم و یه ماشینم داشت بهم نزدیکو نزدیک تر می شد خیلی نزدیک شده بود و کم کم داشت بهم می رسید منم چشامو بسته بودم و منتظر برخورد ماشین با خودم بودم


نظرات شما عزیزان:

tiffany
ساعت17:02---24 تير 1391
سلام خوبی داستانت قشنگه ولی من هنوز اولشو پیدا نکردم چرا هر چی میگردم پیداش نمکنم با این حال خسته نباشی من مریم هستم یه سریم به ما بزن
پاسخ:اول کدوم داستانو می خوای؟!!!بگو تا برات بزارم چون پریدن!!:))


koosar
ساعت21:12---10 تير 1391
خیییییییییییییییلی عاااااااااااااااااااالیه
پاسخ:مرسی عزیزم چشمات عالی می بینه!!


شیدا
ساعت2:32---9 تير 1391
سلام عزیزم وبت خیلی خوشمله به منم سر بز خوشحال میشم

neda
ساعت20:05---29 خرداد 1391
وااااااای خیلی خوب بود خیلی خیلی خوب بودازبس خوب بود یادم رفت خودمو معرفی کنم من نداهستم و15سالمه از تبریز.فکرکنم عاشق داستانت شدم

neda
ساعت20:04---29 خرداد 1391
وااااااایخیلی خوب بود خیلی خیلی خوب بودازبس خوب بود یادم رفت خودمو معرفی کنم من نداهستمو15سالمه از تبریز.فکرکنم عاشق داستانت شدم
پاسخ:مرسی عزیزم چشمات خوب می خونه!!!:) ندا جونم خوشحال شدم که شناختمت!!! واقعا؟!!!ولی انقدر خوب نیستا!


محسن
ساعت11:45---8 فروردين 1391
سلام شارین خانم من محسن هستم و 14 سالمه و از مازندران. میخواستم بهتون بگم که وبلاگتون و لینک کردم اگه میشه منم لینک کنید. در ضمن خوشحال میشوم اگر به وبلاگم بیایید و نظر بدهید

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:,ساعت 20:15 توسط sharin| |


Power By: LoxBlog.Com